مقدمه:
با توسعه دانش و فناوري و گسترش حيطههاي كسب و كار از جمله سازمانهاي مجازي يا تحت شبكه، بنگاههاي اقتصادي گسترش يافته، ومحيط كسب و كار به محيطي رقابتي و پر از چالش تبديل گرديده و پارادايمهاي جديدي ظاهر شده كه بقاء را براي بسياري از بنگاهها مشكل ساخته است. در چنين محيطي طبيعي است كه امتيازهاي رقابتي تغيير شكل دهند. بزرگترين امتياز رقابتي در پارادايمهاي جديد كسب و كار، يادگيري بيان شده است.
از اين رو، مركزيت پارادايم جديد، يادگيري است. بنابراين، سازمانهايي موفقتر هستند كه زودتر، سريعتر و بهتر از رقبا يادبگيرند. درست به همين دليل است كه مفهوم سازمان يادگيرنده و يادگيري سازماني در سالهاي اخير مطرح شده و رشد فزايندهاي داشته است. سازمانها به جاي رفتارها و حركتهاي سنتي خود كه در بهترين شكل آن در برگيرنده آموزش نيز ميبود، تبديل به سازماني شوند كه همواره ياد ميگيرند، يعني كوشش خود را در جهت يادگيري به عنوان يك امتياز رقابتي به كار ميبرند.
در مقاله حاضر، ضمن تعريف سازمان يادگيرنده و مشخص ساختن ويژگيهاي اصلي آن، سعي ميشود كه عواملي (مانند استراتژي، مديريت، فرهنگ و…) را كه در ايجاد، شكلگيري و رشد چنين سازماني موثر است، معرفي كرده و سپس يادگيري سازماني يا به عبارت ديگر، ابعاد و انواع يادگيريهايي كه در سازمان امكان پذير است تشريح گردد.
براي سازمانهاي يادگيرنده و يادگيري سازماني تعاريف، ويژگيها و مدلهاي مختلفي پيشنهاد و ارايه شده است كه هر چند در ظاهر متفاوت هستند اما در نهايت به سر چشمه واحدي مربوط ميشوند.
در اين نوشته استخوان بندي مدل براساس مفاهيم مطرح شده توسط «اندرو مايو» بنا نهاده شده اما از ساير مفاهيم نيز در توسعه و غناي چهارچوب ايشان استفاده گرديده است.
در مطالب عرضه شده ، ابتدا تعريف و ويژگيهاي سازمان يادگيرنده و يادگيري سازماني ارايه شده و سپس چند عامل اصلي و پايهاي مدل سازمان يادگيرنده و يادگيري سازماني به صورت خلاصه معرفي شدهاند.جهت تكميل مباحث، ديدگاه دو متفكر و بنيانگذار معروف در اين زمينه (كريس آرگريس و پيتر سنگه) در زمينه انواع و روشهاي يادگيري نيز اضافه شده است.
تعاريف
-1 سازمان يادگيرنده: سازمان يادگيرنده سازماني است كه تمامي قدرت فكري، دانش و تجربه سازمان را براي ايجاد تغييرات و بهبود مستمر براي توسعه در اختيار گرفته و برآن مديريت ميكند.
-2ويژگيهاي سازمان يادگيرنده:
– تشويق و ترغيب افراد در همه سطوح براي يادگيري منظم از كارشان؛
– در اختيار داشتن سيستمها و فرايندهايي براي برقراري يادگيري و انتشار آن در سازمان؛
– ارزش قايل شدن براي يادگيري.
-3 يادگيري سازماني: يادگيري سازماني عبارت است از تمامي روشها، سازوكارها و فرايندهايي كه در درون سازمان به منظور تحقق يادگيري به كارگرفته ميشوند.
مدل
پساز روشن شدن تعاريف، لازم است عوامل موثر در ايجاد و رشد سازمان يادگيرنده و يادگيري سازماني به طور خلاصه معرفي شوند. اين عوامل عبارتنداز:
– توانمندسازها: توانمندسازها عواملي هستند كه سازمان را در تبديل به يك سازمان يادگيرنده ياري ميكنند.
- محيط: اگر تمامي عوامل توانمندساز، مهيا باشد اما محيط لازم براي رشد سازمان يادگيرنده وجود نداشته باشد، تمامي كوششها بيثمر و يا لااقل كم اثر خواهند بود.
يادگيري: يادگيري سازماني از سه منظر مورد توجه است: - سطوح يادگيري؛
- انواع يادگيري؛
- مهارتهاي يادگيري.
- نتايج: به كارگيري توانمندسازها و ايجاد محيط لازم و همچنين سازوكارها و سيستمهاي يادگيري سازماني، بايد به نتايجي منجر شوند كه مورد انتظار همگان است.
در زير هر كدام از عوامل پيش گفته معرفي ميشوند:
(توانمند سازها * محیط)+ سازوکار یادگیری= نتیجه
توانمندسازها
ممكن است عوامل توانمندساز در مدلها و نگرشها و شرايط مختلف متفاوت باشند، اما چهار عامل ذيل به صورت عمومي وجود دارند:
- استراتژيها و سياستها؛
- رهبري(مديريت)؛
- مديريت بر افراد( فرايندهاي منابع انساني)؛
- فناوري اطلاعات.
1- استراتژيها و سياستها: با اتخاذ سياستهاي عمدي و آگاهانه، يادگيري آگاهانه ميشود. در واقع مديريت سازمان بايد به صورت روشن و صريح اشتياق، عزم و اراده خود را به مديريت آگاهانه يادگيري نشان دهد. اين امر در چشم انداز و استراتژيها ميبايد متجلي گردد. در واقع در چنين سازماني يادگيري بايد تبديل به ارزش شود و بيانيه ارزشها پشتوانه چنين ارزشي است.
پيام يادگيري همه سالانه در گزارش ها و پيام مديريت به كليه كاركنان ميبايد متجلي شود. براي مثال، شركت «نوكيا»، امر يادگيري را در بيانيه ارزشها گنجانده است.
2- رهبري: رفتار و اعمال رهبران و مديران سازنده فرهنگ است. رهبر يك سازمان يادگيرنده بايد داراي ويژگيهايي باشد كه مشوق و فرهنگ ساز يادگيري باشد.
برخي از اين ويژگيها عبارتند از: داشتن ديد-چشم انداز؛ – ريسكپذير؛ – توانمندساز؛ – ذهن باز و روشن؛ – مربيگري ديگران؛ – فراگير.
3- مديريت افراد (فرايندهاي منابع انساني): افراد در سازمانها هر روزه درگير عمليات جاري هستند، فرايندها و عمليات جاري موسسات بايد حامي و مشوق يادگيري باشند. براي مثال برنامههاي توسعه و ضوابط ترفيع بايد در جهت يادگيري طراحي گردند. البته چنين روشهايي نيازمند تغييرات فرهنگي نيز هستند.
- نمونههايي از اين گونه فرايندها عبارتنداز:
- مديريت كارايي و بازخور؛
- برنامههاي يادگيري؛
– نقشها و انتخابها؛
– مديريت مسير شغلي؛
– پاداش؛
– مديريت منابع.
4- استفاده از فناوري اطلاعات: فناوري اطلاعات يكي از مهمترين و موثرترين توانمندسازها در سازمانهاي يادگيرنده است. به طوري كه ميتوان ادعا كرد حتي در صورت وجود ساير توانمندسازها، بدون فناوري اطلاعات تحقق سازمان يادگيرنده ناقص و يا غير ممكن خواهد بود.
سازمانهاي يادگيرنده نيازمند حداقل قابليتهاي زير هستند:
- هوش و حافظه سازماني جهت حفظ و نگهداري و انتشار دانش و تجربه؛
- امكانات همكاري، هماهنگي و كار تيمي وراي مرزهاي جغرافيايي و حتي زماني؛
برقراري ارتباط جهت تبادل پيام، فايلها و…؛ - ايجاد، بازيابي و ارايه اطلاعات بهنگام.
تمامي قابليتهاي پيش گفته و بسياري از قابليتهاي ديگر مورد نياز، توسط فناوري اطلاعات قابل تحقق هستند. وجود پايگاههاي دانش، گروه افزارها، سيستمهاي پست الكترونيك، و ساير ابزارها به اين مهم كمك ميكنند.
بسياري از سازمانهاي يادگيرنده با به كارگيري اين ابزارها توانسته اند تحولات چشمگيري به وجود آورند. ثبت آمار و اطلاعات مختلف، يافتههاي علمي ، تجارب به دست آمده در حين عمل، انواع تخصصها و متخصصان و بسياري از اطلاعات حياتي ديگر كه سازمان را در محيط و در مقابل رقبا مجهز ميسازد از اين دست هستند. براي مثال، ميتوان از سيستم اروينگ (Earwing) ، در شركت كامپيوتري ICL كه سيستم مربوط به جامعه تخصصي با 1500 عضو است و يا شبكه واكنش سريع (RapidResponseNetwork) در شركت مشاورهاي مكنزي و يا سيستم به اشتراك گذاري اطلاعات و تجارب در موسسه «پرايس واترهاوس» نام برد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.